جدول جو
جدول جو

معنی صلت دادن - جستجوی لغت در جدول جو

صلت دادن
(خوا / خا بُ دَ)
جایزه دادن. عطا دادن: داود سواران را صلت داد و گفت تاپیل سوی نشابور برند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 579).
یا صلت ده به آشکار مرا
یا به پنهان قصیده بازفرست.
خاقانی.
و نذر کن که صدقه و صلت به درویشان و مستحقان دهی. (سندبادنامه ص 109). رجوع به صله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صلا دادن
تصویر صلا دادن
آواز دادن مردم را برای طعام خوردن یا انجام دادن کاری، خواندن و دعوت کردن به چیزی یا امری، برای مثال کمر بستم به عشق این داستان را / صلای عشق در دادم جهان را (نظامی۲ - ۱۱۹)، صلا زدن، صلا گفتن، صلا دردادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلت دادن
تصویر غلت دادن
کسی یا چیزی را در روی زمین از یک پهلو به پهلوی دیگر گرداندن، غلتانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(سَ رِ گِ رِ تَ)
لت دادن آب، قسمتی از آب را در مجرای غیر صاحب آن افکندن. ربودن آب. باز کردن مقداری از آب نه برای صاحب آن. باز کردن آب به مزرعه یا خانه خود آنگاه که خوره و نوبت او نیست. تمام یا بعض آبرا به سوی غیر مقصد راندن
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رُ دَ)
جایزه دادن. پاداش دادن. احسان کردن. اجازه. رجوع به صلت و صله شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا دَ)
آشتی دادن. دو قوم یا دو کس را از ستیزه و نزاع به آشتی و سازش درآوردن. رجوع به صلح شود
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ کَ دَ)
آواز دادن برای طعام و جز آن. خواندن. طلبیدن. صلا دردادن
لغت نامه دهخدا
(دَ خوَ / خُ دَ)
غلتانیدن. غلطانیدن. غلط دادن.
- غلت دادن آواز، تحریر. ترجیع صوت. بگردانیدن آواز. نغمه زدن در آواز. ترنم کردن
لغت نامه دهخدا
صلاگفتن صلازدن: فرا خواندن فرا خوانی هلا گفتن آواز دادن برای طعام و جز آن دعوت کردن، آواز دادن برای طعام، خواندن، طلبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لت دادن
تصویر لت دادن
لت دادن آب. قسمتی از آب را در مجرای غیر صاحب آن افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بله دادن
تصویر بله دادن
قبول کردن دختر صیغه نکاح را، بله گرفتن ازدختر در صیغه عقد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صله دادن
تصویر صله دادن
جایزه دادن، احسان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلت دادن
تصویر غلت دادن
غلتانیدن، یا غلت آواز. بگردانیدن آواز ترجیع صوت تحریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
صنع السّلّام
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
Reconcile
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
réconcilier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
reconciliar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
คืนดี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
примирить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
versöhnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
примиряти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
صلح کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
মীমাংসা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
kupatanisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
riconciliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
uzlaştırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
和解する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
和解
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
ליישב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
화해하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
pogodzić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
मेल-मिलाप करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
verzoenen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
reconciliar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صلح دادن
تصویر صلح دادن
mendamaikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی